ابوریحان محمد بن احمد بیرونی یکی از مشاهیر ایران زمین (زاده ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی، کاث، خوارزم - درگذشتهٔ ۲۲ آذر ۴۲۷ خورشیدی، غزنین)، دانشمند و ریاضی دان، همه چیزدان، ستاره شناس، تقویم شناس، انسان شناس، هندشناس، تاریخ نگار، گاه نگار، و طبیعی دان برجسته ایرانی، در سده چهارم و پنجم هجری است. بیرونی را از بزرگ ترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگ ترین دانشمندانِ فارسی زبان در همه اعصار می دانند. همچنین، او را پدرِ انسان شناسی و هندشناسی می دانند. او به زبان های خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت مسلط بود و با زبان های یونانی باستان، عبری توراتی و سریانی آشنایی داشت. بیرونی یک «نویسنده بی طرف» در نگارش باورهای مردم کشورهای گونه گون بود و به پاسِ پژوهش های قابل توجهش، با عنوانِ استاد شناخته شده است.
خاستگاه
بیرونی در ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی (۲۹ ذیقعده ۳۶۲ قمری، برابرِ ۵ سپتامبر ۹۷۳ میلادی) در خوارزم، که در قلمرو سامانیان بود، به دنیا آمد. زادگاه او، که در آن زمان روستای کوچکی بود، «بیرون» نام داشت. مرگش در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بن محمود غزنوی بوده است. برخی درگذشتِ او را در ۲۲ آذر ۴۲۷ خورشیدی (۲۷ جمادی الثانی ۴۴۰ قمری، برابرِ ۱۳ دسامبر ۱۰۴۸ میلادی) می دانند.
فلسفه
بیرونی دقت و اصابت نظرِ خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، اما او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده، نبود. وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتاب هایی همچون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.
ستاره شناسی و ریاضیات
نوشته هایی از بیرونی در دست است که به وضوح در آن ها از گردش زمین به دورِ خودش نام برده می شود. در کتاب «استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب» ابوریحان می گوید: «از ابو سعید سجزی، اسطرلابی از نوع واحد و بسط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکب نبود و آن را اسطرلاب زورقی می نامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیده مردمی است که زمین را متحرک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت می دهند و نه به کرهٔ سماوی. بدون شک این شبهه ای است که تحلیلش در نهایت دشواری؛ و قولی است که رقع و ابطالش در کمال صعوبت است. مهندسان و علمای هیئت که اعتماد و استناد ایشان بر خطوط مساحیه (= مدارات و نصف النهارات و استوای فلکی و دائرةالبروج) است؛ در نقض این شبهه و رد آن عقیدت بسی ناچیز و تهی دست باشند و هرگز دفع آن شبهه را اقامت برهان و تقریر دلیلی نتوانند نمود. زیرا چه حرکت یومی را از زمین بدانند و چه آن را به کرهٔ سماوی نسبت دهند در هر دو حالت به صناعت آنان زیانی نمی رسد و اگر نقض این اعتقاد و تحلیل این شبهه امکان پذیر باشد موکول به رای فلاسفه طبیعی دان است.»
محاسبه شعاع زمین
بیرونی در کتاب «الاسطرلاب» روشی برای محاسبه شعاع زمین ارائه می کند (بوسیله افت افق وقتی از ارتفاعات به افق نگاه می کنیم). بعدها در کتاب «قانون مسعودی» ابوریحان عملی کردن این روش توسط خود را گزارش می دهد. اندازه گیری او یک درجه سطح زمین را ۵۸ میل بدست آورده است که با توجه به اینکه هر میل عربی ۱۹۷۳٫۳ متر است، شعاعِ زمین ۶۵۶۰ کیلومتر (بر حسب واحدهای امروزی) به دست می آید که تا حد خوبی به مقدارِ صحیحِ آن نزدیک است.
خورشیدگرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ را در کوه های لغمان در افغانستان کنونی را رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنه پژوهید.
دانش فیزیک
وی اپیکتوگرام یعنی چگال سنج (ابزاری برای سنجش وزن مخصوص در فیزیک) را اختراع نمود که با آن وزن مخصوص چیزها تعیین می شود.
زیست شناسی و فرگشت
بیرونی در فصل ۴۷ کتاب تحقیق ماللهند تلاش می کند که از دید یک طبیعی دان به توضیح این که چرا نزاع های مهاباراتا «باید رخ می داد» بپردازد. او در آن کتاب به توضیح روندهای طبیعی و از جمله نظرات زیست شناختی مربوط به تکامل (فرگشت) می پردازد. برخی از اندیشمندان نظرات بیرونی را با داروینیسم و انتخاب طبیعی قابل قیاس می دانند. یکی از این نظرات مشابه با نظریه بنیادین مالتوس درباره عدم تناسب میان نسبت تولید مثل و نیازهای ابتدایی حیات است. بیرونی می گوید:
- «حیات جهان بستگی به دانه افشانی و زاد و ولد دارد. با گذشت زمان هر دوی این فرایندها افزایش می یابند. این افزایش نامحدود است حال آنکه جهان محدود است».
او سپس به این اصل موجودات زنده اشاره می کند.
- «هنگامی که گروهی از گیاهان یا جانوران دیگر تغییری در ساختمانشان رخ ندهد و گونه ویژه نامیرایی را بوجود آورند، اگر یکایک اعضای این گونه ها به جای آنکه تنها به دنیا بیایند و از بین بروند، به زاد و ولد بپردازند و چندین بار، چندین موجود همانند خود را به وجود آورند، به زودی تمام دنیا از همان یک گونه گیاهی یا جانوری پر خواهد گشت و آن ها هر قلمرویی که بیابند تسخیر خواهند کرد».
زادگیری گزینشی و انتخاب طبیعی
بیرونی سپس به تشریح انتخاب مصنوعی می پردازد:
«کشاورز زرع خود را برمی گزیند و تا جایی که می خواهد به کشت و زرع آن می پردازد و آنچه را که نمی خواهد ریشه کن می کند. جنگل دار شاخه هایی که به نظرش برگزیده هستند را نگه می دارد و سایر شاخه ها را می برد. زنبورها افرادی از گروه را که تنها می خورند ولی کاری برای کندویشان نمی کنند، می کشند».
وی سپس نظر خود را درباره طبیعت اعلام می کند. با کمی توجه می توان دلمشغولی های داروین درباره انتخاب طبیعی را در این عبارات بازیافت:
«طبیعت به شیوه ای مشابه عمل می کند، ولی در تمامی شرایط رویکردش در مورد همه یکسان است. او اجازه نابودی برگ و میوه را می دهد و بدین طریق جلوی آن ها را برای تولید آنچه هدف نهاییشان است می گیرد. طبیعت آن ها را نابود می کند تا جایی برای دیگران باز نماید».
دیدگاه درباره خط عربی، زبان فارسی، اسلام و ایرانیان
بیرونی در کتاب «الصیدنه» می نویسد: یک یونانی به ولایت ما گذر کرد و من پیش او می رفتم و نام های میوه ها، تخم ها، گیاه ها و دانه ها را به زبان یونانی می پرسیدم و می نوشتم. ولی خط عربی آفت بزرگی دارد و آن همانندی واتها به همدیگر و ضرورت تمایز با نقطه و اعراب و علامات است که اگر آنها را ننویسند، معنی مبهم می شود. اگر این آفت نبود، کتابهای ترجمه شده به عربی از قبیل دیسقوریدس و جالینوس و غیره کافی بود. ولی اکنون اعتمادی بر آنها نیست. بیرونی در کتاب «الصیدنه» می نویسد: به زبانهای عربی و فارسی پرداختم، در هریک از آنها تازه واردم، به زحمت آنها را آموختم، اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوش تر از ستایش به زبان فارسی است، درستی سخنانم را کسی در می یابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند، همین که زرق و برقش ناپدید شد معنایش در سایه قرار میگیرد، سیمایش تار میشود واستفاده از آن از میان می رود زیرا این گویش فقط برای داستان های خسروانی و قصه های شب مناسب است ابوریحان بیرونی در ارتباط با دین اسلام و معترضان به آن در کتاب خود الصیدنه فی الطب مینویسد
"دين ما و دولت ما به لحاظ گذشته ی خود عربی است، (آنها) توام اند كه برفراز يكی از آنها نيروی الهی در اهتزاز است، و برفراز ديگری دست آسمانی (گسترده است). بارها طوایف گوناگون از زیر دستان به ویژه گیلانیان و دیلمیان گرد هم آمدند تا جامه ی توحش به دولت بپوشند، اما آرزوی آنها برآورده نشد، روزانه پنج بار اذان در گوش هایشان به صدا در می آید، صف اندر صف پشت سر امامان به نماز و قرآن عربی مبین را میخوانند. در مسجدها پارسهایی را به این (زبان عرب) برایشان موعظه میکنند، (گسترده) بمانند بر دست ها ودهن! ریسمان اسلام پاره نشود و دژ آن ویران نگردد"
حکومت های هم دوره
در زمان بیرونی، سامانیان بر شمال شرقی ایران شامل خراسان بزرگتر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگان صفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت می کردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیگران در این راه اهتمام داشتند. بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود، مدتی نیز در گرگان زیر پشتیبانی مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آن ها بود به پژوهش پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهش های علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسایل کافی برای پژوهش، در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید.
کتاب ها و کارها
بیرونی که بر زبان های یونانی، هندی و عربی هم چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آن ها را بیش از ۱۴۶ گزارش کرده اند نوشت که جمع سطور آن ها بالغ بر ۱۳ هزار است. او خود در رساله ای که در بیان مولفات محمدبن زکریای رازی در ۴۲۷ ق به عمر ۶۵ سالگی خود نوشت و در آن تألیفات خود را نیز تا همین سال شرح داد. تعداد کتاب هایش را تا ان موقع یکصد و سیزده نسخه شمرده است.
مهم ترین آثار او التنجیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول.
بیرونی، هم دوره بوعلی سینا بود که در اصفهان می نشست و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند.
بیرونی در جریان لشکرکشی های محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز بخشی از آن بود) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و درباره اوضاع هند پژوهش کند که فراورده این پژوهش، کتاب «هندشناسی» اوست.
از دیگر آثار وی می توان به کتاب الصیدنه فی الطب اشاره کرد که کتابی است درباره گیاهان دارویی و با تصحیح دکتر عباس زریاب خویی منتشر شده است.
منبع: ویکی پدیا