هنرستان فنی و حرفه ای کمال دانش

info@kamaledanesh.ir

0098-21-77208610

شما اینجا هستید: خانه » معرفی کتاب » مرگ در می زند »
۱۴۰۳ شنبه ۱۲ خرداد

کتاب مرگ در می زند نمایشنامه ای کوتاه از وودی آلن، فیلمساز و هنرمند شهیر آمریکایی ست. آلن در این نمایشنامه داستان مواجهه ی مردی میان سال با مرگ را روایت کرده است؛ مرگی که در قامت انسانی چاق و قدکوتاه ظاهر می شود و علاقه ی خاصی به بازی ورق دارد! این اثر ذیل مجموعه ای با نام «تجربه های کوتاه» به چاپ رسیده است.

قابل توجه هنرجویان هنرستان رشته کامپیوتر و هنرجویان هنرستان رشته حسابداری با معرفی کتاب (مرگ در می زند) با شما هستیم.

درباره کتاب
وودی آلن جایی چنین گفته است: «من از مرگ نمی ترسم. فقط خوش ندارم وقتی که سروکله اش پیدا می شود آن جا باشم!» این جمله به طرزی طنزآمیز دیدگاه آلن را در باب مرگ بیان می کند. آلنی که البته، برخلاف آنچه به طعنه می گوید، همیشه و حسابی از مرگ می ترسد. گواهِ این ادعا هم انبوه آدم های ترسان از مرگی هستند که او در فیلم ها و داستان هایش خلق کرده است.

وودی آلن از مرگ می هراسد، زیرا به عنوان یک خداناباور به جهان پس از مرگ اعتقاد ندارد. مرگ برای انسانی با باورهای او، مترادف نیستی و عدمِ محض است. با این همه، همین مرگ دهشتناک که ترسِ از مواجهه با آن گاه آلن را دستخوش حملات اضطراب می کند، تقریباً در تمام آثار سینمایی، تئاتری و ادبی وودی آلن، در قامت چیزی پیش پاافتاده و مضحک تصویر می شود؛ چیزی که می توان با آن شوخی کرد و دستش انداخت. کتاب مرگ در می زند (Death Knocks) شاخص ترین اثر وودی آلن در این زمینه است.

وقایع این نمایشنامه ی کوتاه در یک آپارتمان نقلی جریان دارد. نمایشنامه از دو پرسوناژ تشکیل شده: یکی مردی میان سال به نام نات، و دیگری کاراکتری که خود را «مرگ» می نامد. شب است و نات مشغول خواندن روزنامه. صدایی بلند توجه نات را به خود جلب می کند و دقایقی بعد، این توجه با ورود مردی غریبه به داخل آپارتمان نات، به تعجب بدل می شود. مرد تازه وارد مدعی ست که خودِ مرگ است، و برای ستاندن جان نات آمده. نات ابتدا قضیه را جدی نمی گیرد. اما کمی بعد، به فکر می افتد که نکند واقعاً زمان مرگش سر رسیده باشد. همین است که با مرگ وارد گفت وگو می شود و ملتمسانه از او زمان می خواهد. مرگ اما بنا به وظیفه، خواسته ی او را رد می کند. تا این که فکری ناب به ذهن نات خطور می کند؛ فکری که با عملی ساختن آن می تواند از چنگال مرگ بگریزد...

کتاب مرگ در می زند توسط هوشنگ حسامی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی انتشارات چشمه در اختیار مخاطبان علاقه مند قرار گرفته است.

هنرستان کمال دانش در رشته کامپیوتر و رشته حسابداری با بهترین کادر تدریس هر ساله رتبه قابل قبولی در کنکور را دارد.

کتاب مرگ در می زند مناسب چه کسانی است؟
علاقه مندان به نمایشنامه های کمدی و طنز، بیش از همه از مطالعه ی کتاب مرگ در می زند لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب مرگ در می زند می خوانیم
ات: از من چى مى خوایى؟
مرگ: چى مى خوام؟ فکر مى کنى چى مى خوام؟
نات: حتماً شوخیت گرفته. من کاملاً سرحال و سالم ام.
مرگ [بى اعتنا]: آهان. [به دوروبر مى نگرد.] جاى خوش گلیه. خودت درستش کردى؟
نات: یه دکوراتور داشتیم، اما خودمون هم باش کار کردیم.
مرگ [به عکسى روى دیوار نگاه مى کند.]: من از این بچه هاى چشم درشت خوشم میاد.
نات: من فعلاً نمى خوام برم.
مرگ: نمى خوایى برى؟ تو رو خدا شروع نکن که حال ش رو ندارم. مى بینى که، از صعود حالت تهوع بهم دست مى ده.
نات: چه صعودى؟
مرگ: از ناودون اومدم بالا. مى خواستم یه ورود نمایشى داشته باشم. دیدم پنجره ها بزرگ اند و تو هم بیدارى دارى مطالعه مى کنى. گفتم به زحمتش مى ارزه. بالا مى رم و با یه کمى چیز وارد مى شم. [ انگشت هایش را به اصطلاح مى شکند و ترق تروق راه مى اندازد.] همین موقع پاشنه ى پام گیر کرد به چند تا شاخه ى مو. ناودون شکست و آویزون شدم به یه بند. بعد شنلم شروع کرد به پاره شدن. مى گم بیا بریم بابا. انگار از اون شب هاى سخته.
نات: تو ناودون من رو شکستى؟
مرگ: شکست. یعنى نشکست. یه خرده کج شد. تو چیزى نشنیدى؟ من خوردم زمین.
نات: داشتم چیز مى خوندم.
مرگ: چى بوده شش دانگ رفته بودى توُ بحرش. [روزنامه ای را که نات مى خواند بر مى دارد.] «سرقت در مجلس عیاشى». مى تونم این رو امانت بگیرم؟

منبع: کتابراه

           یکی از نوابغ مسلم ادبیات روسیه در قرن نوزدهم بود. دو رمانِ «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» از شاهکارهای فناناپذیر این داستان نویس شهیر به شمار می‌روند
           ارنست همینگوی یکی از برجسته‌ترین نویسندگان تاریخ ادبیات است. او توانست به معتبرترین جوایز ادبی مانند پولیتزر و نوبل، دست پیدا کند. همینگوی در مهم‌ترین وقایع تاریخی نظیر جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ داخلی اسپانیا حضور داشته است و آثارش متاثر از این وقایع است.
           برای این که یک زندگی غیر معمولی داشته باشید، اول باید ببینید که زندگی معمولی چگونه است؟ زمانی که صحبت از زندگی معمولی می شود، یعنی شما شغلی دارید که واقعا عاشقش نیستید، روزهای تان تکراری سپری می شود و فقط وجود دارید اما زندگی نمی کنید
           فرض کنید در محل کارتان اجرای پروژه مهمی را با توجه به شناختی که از توانایی های تان دارند، به شما سپرده اند؛ شما هم خوب می دانید که به راحتی می توانید از پس کار برآیید؛ اما اینقدر امروز و فردا می کنید که بالاخره روز تحویل کار فرا می رسد، اما شما هیچ قدمی برنداشته اید! مستاصل می شوید؟ با خود فکر می کنید چرا اینهمه وقت تلف کردم؟ اگر هر روز یک قدم برداشته بودم، کار تمام بود؟ اما...
           چرا وقتی از خواب بیدار می شویم با اینکه استراحت کافی کرده ایم، باز هم احساس خستگی می کنیم؟ چرا اگر مجبور نبودیم که برخیزیم، حتماً چند ساعت دیگه می خوابیدیم؟