کتاب تو در قاهره خواهی مرد اولین رمان حمیدرضا صدر، زندگی محمدرضا پهلوی را در سال 1344 به شیوه ای جذاب روایت می کند.
نویسنده در این اثر که تقدیر شده در جایزه ی ادبی جلال آل احمد 1394 است، با زبانی گزارشی، ترس ها و باورهای شاهی را در رفت و برگشت های زمانی روایت می کند که از ترور هراس دارد. او مدام به گوشه های تاریک ذهنش سرک می کشد تا تصویری از اطرافیان، نخست وزیران، دوستان محبوب و سوء قصد کنندگانش نمایان کند.
قابل توجه هنرجویان هنرستان رشته کامپیوتر و هنرجویان هنرستان رشته حسابداری با معرفی کتاب (تو در قاهره خواهی مرد) با شما هستیم.
او با مطالعه ی انبوهی مجله، کتاب و سند کتابخانه های ایران و بهره گیری از فلاش بک و فلاش فوروارد، مستندهای تاریخی فراوانی از شاه در این رمان به تصویر می کشد. تو در قاهره خواهی مرد روایتی پر ضرب آهنگ از گذشته و آینده ی مردی است که سال 1344 در حال ساختن قدرتی همه جانبه بود.
اطلاعات ریزی که شما در این کتاب با آن مواجه می شوید بسیار زیاد هستند. نویسنده وقتی از یک واقعه ی خاص یا حتی یک رویداد معمولی در این اثر می گوید، حتی الامکان تمامی جزئیات را نیز بازگو می نماید. این توصیفات مو به مو مخصوصاً شامل داده های تاریخی مفصلی در بازه ی زمانی اسفند 1343 تا اول فروردین 1345 می شوند.
او درباره ی این اثر گفته که مدت ها در فکر نوشتن رمانی بر اساس واقعیت های تاریخی و وقایع مستند بوده است. در واقع او بعد از ترجمه ی رمان "یونایتد نفرین شده" نوشته ی "دیوید پیس" که درباره ی زندگی "برایان کلاف" مربی جنجالی فوتبال انگلیس می باشد، به فکر نوشتن رمانی با این موضوع افتاد. به همین دلیل هم به نظرش رسید آخرین شاه ایران بیش از هر چهره ی تاریخی دیگری می تواند برای روایت چنین رمانی مناسب باشد.
شخصیتی که قدرت و ثروت او را فرا می گیرد و در عین حال در خلوت و تنهایی اش از چیزهای زیادی وحشت دارد و این تناقض ها و پرداختن به آن ها برای نویسنده جذابیت داشته است، از طرفی خواندن تاریخ معاصر ایران هم یکی از علاقه مندی های او به شمار می رود و همه ی این ها باعث شد تا این رمان را بنویسد.
هنرستان کمال دانش در رشته کامپیوتر و رشته حسابداری با بهترین کادر تدریس هر ساله رتبه قابل قبولی در کنکور را دارد.
بخشی از متن کتاب
علی امینی در ده روز اول صدارتش انحلال مجلسین را اعلام کرد. در ده روز اول صدارتش برخی از بلندپایگان لشگری و کشوری ات را به اتهام سوء استفاده از بیت المال دستگیر کرد و به محبس انداخت. به زندان دژبان در خیابان سوم اسفند روبه روی ساختمان وزارت جنگ. سرلشگر علی اکبر ضرغام و سپهبد مهدی قلی علوی مقدم و خیلی های دیگر را. علی امینی بود که در نطق رادیویی اش اقتصاد ایران را اسفناک و ورشکسته خواند.
علی امینی بود که اعلام کرد درآمد نفتی کشور سالی دویست و هشتاد میلیون دلار است و تنها ارتش دویست هزار نفری تو سالی دویست میلیون دلار خرج برمی دارد. با آمدن علی امینی بود که دکتر اقبال، نخست وزیر سابقت همراه همسر فرانسوی اش با پاسپورت سیاسی اش از تهران به مقصد پاریس و بوردو فرار کرد و اعلام کردند محاکمه ی غیابی خواهد شد. با آمدن علی امینی بود که زمزمه ی رفتن شاهپورها و شاهدخت ها دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. زمزمه ی فرار شاهپورها و شاهدخت ها. فرار... فرار... فرار... و تو از شنیدن زمزمه نفرت داری. نفرت.
با آمدن علی امینی بود که جبهه ملی ها میتینگ شان را برگزار کردند و زمزمه ی بازگشت دکتر محمد مصدق از احمدآباد پس از نه سال گوشه گیری و تحت نظر بودن دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. مصدق... مصدق... مصدق... و تو از مصدق نفرت داری. نفرت.
منبع: کتابراه