کتاب ذن و هنر شاد زیستن نوشته کریس پرنتیس است که با ترجمه شهرام ایوب زاده منتشر شده است.
درباره کتاب ذن و هنر شاد زیستن
این کتاب نتیجه زندگی، مطالعه و تجربیات نویسنده درباره اعتقادات مردم مشرق زمین و به طور خاص اعتقادات بودا است. این اثر به بیش از ۲۰ زبان در دنیا ترجمه شده است زیرا فرهنگ و باور مردم شرق همواره برای جهانیان جذاب بوده و خواهد بود.
نویسنده در این کتاب سعی کرده است از تعالیم سخت گیرانه و بعضا خارج از طاقت آیین ذن دوری کند و با تکیه بر خط فکری ذن به ما بیاموزد که چگونه با تغییرات اجتناب ناپذیر و حوادث زندگی سازگاری پیدا کنیم و با ساختن اصول و فلسفه شخصی بر اساس این آموزه ها، آرامش ذهن و زندگی شادتری را تجربه کنیم.
قابل توجه هنرجویان هنرستان رشته کامپیوتر و هنرجویان هنرستان رشته حسابداری با معرفی کتاب (ذن و هنر شاد زیستن) با شما هستیم.
خواندن کتاب ذن و هنر شاد زیستن را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب را به تمام کسانی که به دنبال یک زندگی شاد هستند پیشنهاد می کنیم.
بخشی از کتاب ذن و هنر شاد زیستن
یک روز، پسر او به دیدار پدرش می آید. او از شهر دوری برای ملاقات با پدرش آمده بود و مشاهداتش را درباره حرفه پدرش به او گفت. پسر معتقد بود که پدرش به خاطر دادن چیزهای اضافی همراه ساندویچ دچار اشتباه بزرگی شده است. در زمانی که اقتصاد کشور به شکل بدی پیش می رود، خرج کردن اضافی روی اقلام رایگان درست نیست. در شرایطی که بیکاری زیاد شده است و مردم تمایل به خرج کردن ندارند، اگر پدرش اقلام رایگانش را حذف نکند به دردسر بزرگی دچار می شود.
پدرش شگفت زده شد و از پسرش تشکر کرد و سعی کرد که نصیحت او را به کار ببندد. بعد از این که پسرِ مکس از پیش او رفت، مکس توصیه های او را عملی کرد. دیگر چیپس و نوشیدنیِ رایگان ارائه نداد و حتی دیگر سخاوتمندانه ساندویچ هایش را انباشته نکرد. چندی نگذشت که مشتریان گلایه هایشان شروع شد و ناامید و ناخرسند، از ساندویچ ها روی گردان شدند. طبق توصیهٔ پسرِ او، قرار بود اوضاع درست شود؛ ولی درنهایت مشتری ها کم و کم تر شدند؛ به طوری که اغذیه فروشی او از رونق افتاد.
مکس به پسرش نامه نوشت و گفت: «درست می گفتی. اقتصاد کشور شکل بدی به خود گرفته است و من درحال تجربه کردنش در ساندویچ فروشیِ خودم هستم.»! اقتصاد ضعیف چیزی بود که پسرِ این مرد در دنیای بیرونی و اطراف خود می دید و برایش واقعی می نمود. علی رغم اقتصاد بد و ضعیف، پدرش کارِ خوب و پررونقی را تجربه می کرد. پدرش به این که زمانه سختی درحال سپری شدن است فکر نمی کرد. پدرش همچنین به این که نرخ بیکاری زیاد شده است و مردم توان خرید کم تری دارند نیز نمی اندیشید. او به این واقعیت های بیرونی پی نبرده بود و فقط با شادمانی و بخشندگی با مشتریان رفتار می کرد. تا قبل از این که او به اقتصاد بیمار و ضعیف پی ببرد شرایط به خوبی پیش می رفت، ولی از زمانی که افکار منفی و نگران کننده پسرش به او سرایت کرد همه چیز رو به بد شدن نهاد؛ چون پسر او معتقد بود که چیز غیرمعمول و غریبی در بیرون از ذهنش درحال جریان است که روی حرفه پدرش تاثیر می گذارد!
قابل توجه هنرجویان هنرستان رشته کامپیوتر و هنرجویان هنرستان رشته حسابداری با معرفی کتاب (قدرت عادت) با شما هستیم.
"پاسخ ها و راه حل ها بیرون از شما نیستند. همگیِ آن ها درون شمایند، درست در افکار شما و آماده کشف شدن و فهمیده شدن هستند."
منبع: طاقچه